اولین کشیک قلب

The girl just died tonight...she fell from 400 flour beaulding...smashed her face on street.i have to bo again...im fetus...im ataching to uterus right now

P.n dehgardeshi

P.n omide nashi az omadane un do nafar va nayumadaneshun.

P.s broken heart...no love

P.s family forcing

P.s leaving my dreams

P.s ihave nothing more..

Im ready to write the fucking book

بعضي وقتا حس مي كنم عزيز دردونشم.ته تغاري خدا!هرچي ميخوامو در عرض دو سه ماه بهم ميده.شهريور بود كه إينو نوشتم: 

دلم یه عشقی میخواد که تو بغلش احساس آزادی کنی...نه ترس و نه غم و نه به فکر فردا...فقط احساس آزادی و جاودانگی تو اون لحظه...و جایی که اون هست پر از احساس امنیت باشه...)

خدايا همشو دادي...دمت گرم...فقط من نميدونستم تو عشقي كه آزادي بيش أز حد باشه امنيت أز بين ميره...يه لطفي كن...آزاديشو يكم كم كن...امنيتشو خيلي بيشتر كن!بازم دمت گرم